به گزارش راهبرد معاصر ، مهدی پورصفا: «بدویت موتوریزه»، این توصیف جلال آل احمد نویسنده نام آشنای ایرانی از آن چیزی است که امروز به نام عربستان سعودی می شناسیم. وحشیگری قبیلهای، نظام طبقاتی غیر قابل تغییر، نقض مداوم حقوق اقلیتها و مهاجران تنها بخشی از حقایق موجود در این پادشاهی صحرا نشین است.
با این حال در این نظام بسته و بدوی جزیرهای وجود دارد که حکایت آن با تمام این پادشاهی فرق میکند. آرامکو یا شرکت نفت ملی عربستان سعودی واحهای در میان این شوره زار است که حتی پلیس مذهبی و مفتیان وهابی نیز میدانند که نباید به آن نزدیک شوند، وگرنه میسوزند.
در حالی که در هیچکدام از شهرها و روستاهای عربستان حتی یک کلیسا وجود ندارد در شهرکهای آرامکو هر چیزی که تمدن غرب به همراه میآورد را میتوانید بیابید. از کلیساهای اوانجلیست تا بارهای فروش مشروبات الکی و کلوپهای رقص 24 ساعته فعالند.
حالا این جزیره ثبات زیر شدیدترین حملات ممکن موشکی و پهپادی قرار گرفته و میرود تا تحولی عمیق در معادلات حاکم بر منطقه خلیج فارس ایجاد کند؛ تحولاتی که حتی برخی از آن به عنوان نقطهای برای تغییر نظم بین المللی حاکم بر دنیا یاد میکنند.
*پیمان کویینسی به پایان خود نزدیک شده است
64 سال پیش زمانی ملک عبدالعزیز پادشاه و بنیانگذار سلسله آلسعود با تئودور روزلت رییس جمهور وقت آمریکا بر روی کشتی جنگی کویینسی در دریای سرخ دیدار کرد، پیمانی دو جانبه بین دو دولت درگرفت که در مقابل تضمین منافع نفتی آمریکا در عربستان سعودی ارتش این کشور از امنیت پادشاه و موجودیت دولت عربستان دفاع خواهد کرد. درطول سالهای گذشته این پیمان همچنان مستحکم باقی مانده بود و دکترین کارتر در سال 1979 در خصوص تضمین امنیت خطوط انتقال دریایی انرژی در خلیج فارس به قوت آن افزود.
با این حال حملات روز یکشنبه به تاسیسات فرآوری نفتی در بقیق و عدم واکنش جدی آمریکا این سئوال را به وجود آورده که آیا دیگر امکان اعتماد به نظم قبلی حاکم بین آمریکا و کشورهای صادر کننده نفت وجود دارد یا نه؟
شاید اگر ده سال پیش یک دهم حمله فوق به مناطق نفتی عربستان انجام میشد بسیاری درباره واکنش فوری سنتکام شک نمیکردند اما هم اکنون یکی پس از دیگری خطوط قرمز سابق آمریکا در منطقه فرو میریزد و کار به جایی رسیده که حتی صدای لیندسی گراهام سناتور جمهوری خواه آمریکایی نیز در آمده است.
به نظر میرسد که ترامپ حتی در انتخاب یک پاسخ و دامنه آن نیز تردید دارد و آن گونه که سی.ان.ان گزارش داده وی در در جلسه امنیتی روز سه شنبه از تصمیم سازان آمریکایی خواسته است تا راهحلهای دیگری را برای تلافی حمله به آرامکو ارائه کنند و روشن نیست که این راهحلها به مرحله اجرا برسند.
* یکی از پنج نقطه حساس
آنچه که یمنیها آن را مورد حمله قرار دادهاند یکی از 5 نقطه حساس صنعت نفت دنیا محسوب میشود. نقطه حساس بعدی که اتفاقا نزدیک به همین منطقه قرار دارد «پایانه راس التنوره» است که نزدیک به ده درصد نفت دنیا از آن صادر میشود.
این پایگاه نفتی تحت شدیدترین حفاظت پیرامونی قرار دارد، چرا که امنیت انرژی عربستان سعودی به عنوان ضامن حفظ این کشور وابسته به فعالیت صحیح این مرکز است. حمله به این منطقه که ارتش یمن آن را انجام داده به سعودیها نشان داده است که تمام مناطق حساس این کشور زیر آتش نیروهای مسلح یمن قرار دارد.
از این رو ابزار نظامی که در طول سالهای گذشته مهمترین ابزار حفظ سیطره دولت سعودی بر این مناطق محسوب شده و با اتفاقات فوق به تدریج تاثیر خود را از دست میدهد. برای در نظر گرفتن وخامت ماجرا این نکته را در نظر بگیرید که مردم استان قطیف و دمام در طول سالهای گذشته به صورت مداوم تحت فشار نظامی قرار داشتهاند.
علاوه بر تاثیر حمله به بقیق بر کنترل نظامی عربستان در مناطق نفتی و شیعه نشین، این حمله مهمترین جز از برنامه 2030 محمد بن سلمان برای توسعه عربستان سعودی را به طور کامل محو خواهد کرد. برنامهای که قصد داشت عربستان سعودی را به سطح قدرتمندترین اقتصادهای دنیا برساند اما حالا چیزی جز خصوصیسازی آرامکو از آن باقی نمانده است.
*آرامکو و آنچه که بر آن رفته است
خصوصیسازی آرامکو در کنار ساخت شهر نیم تریلیون دلاری نئوم بزرگترین پروژه اقتصادی محمد بن سلمان محسوب میشود. شرکتی که از سال 1973 تا کنون بر پایه نظم قبیلهای حاکم بر عربستان اداره میشده است.
آرامکو از ابتدا یک شرکت سعودی محسوب نمیشده بلکه حاصل شراکت شرکتهای نفتی آمریکایی و دولت عربستان بوده که و در نهایت 50 درصد سود خالص استخراج نفت به طرف سعودی میرسید.
در دوران ریاست زکی الیمانی بر شرکت آرامکو عربستان او توانست به تدریج و با افزایش 5 درصدی حق مالکیت در دوره زمانی معین این شرکت را تبدیل به یک شرکت ملی کند. روندی که تقریبا تا سال 1975 به طول انجامید. از آن زمان تاکنون آرامکو به مهم ترین منبع مالی حکومت سعودی تبدیل شده و نزدیک به 50 درصد آن به صورت مستقیم نصیب پادشاه عربستان شده و به صورت مستقیم خرج میشود.
بر طبق برخی برآوردها هم اکنون کل ثروت خاندان پادشاهی سعودی به 1.3 تریلیون دلار میرسد. از سوی دیگر این مالکیت یک جانبه امکان سری نگه داشتن هر اطلاعاتی که مربوط به این شرکت است را فراهم کرده و تمام خریداران نفت متکی به منابع حاکمیتی سعودی در این باره هستند.
حالا و با گذشت نزدیک به 40 سال از حاکمیت مطلق سعودیها بر این شرکت محمد بن سلمان قصد دارد تا 5 درصد از سهام این شرکت به صورت کامل در بورس نیویورک به فروش برساند. در حالی که برخی از اخبار حاکی از این بود که این اقدام به به صورت مشارکتی و در چند بورس دنیا صورت میگیرد، تمام عملیات کامل عرضه اولیه بر عهده کارگزاران آمریکایی و بورس نیویورک قرار گرفته است.
خالد الفالح رییس قبلی آرامکو به درستی با چنین عرضهای مخالف بود و حداقل خواستار این بود که عرضه فوق در بورس لندن صورت پذیرد. دلیل این مسئله هم این بود که در صورت عرضه سهام اولیه آرامکو در بورس نیویورک چشم انداز هجوم شکایتهای قضایی از سعودیها جدی است.
هم اکنون قضات فراوانی در آمریکا حضور دارند که برای صدور احکام جدی برای بازماندگان آل سعود لحظه شماری میکنند به خصوص این که قانون جاستا هم اکنون بر سر سعودیها سنگینی میکند.
با وجود این محمد بن سلمان نشان داده که برای زنده نگه داشتن برنامه اصلاحات اقتصادی خود حاضر به هر اقدامی است که جدیدترین نمونه آن برکناری خالد الفالح از ریاست آرامکو و فروخته شدن بخشی از سهام پتروشیمیهای زیر مجموعه آن به شرکتهای دیگر سعودی بود.
*ضرر 500 میلیارد دلاری
این نکته که فرود آمدن مهمات یمنی چه ضربهای به عرضه اولیه سهام آرامکو خواهد زد، چندان مشکل نیست.
ارزیابیهای اولیه حاکی از این است که خسارت مستقیم حمله به این تاسیسات نزدیک به 31 میلیارد دلار است و جبران آن هفتهها به طول خواهد انجامید. ارزیابیهای بدبینانه نیز حاکی از این است که حداقل 500 میلیارد دلار از ارزش آرامکو با این اتفاق کاسته خواهد شد.
حتی برخی این مساله را پیشنهاد میکنند که عرضه اولیه آرامکو به تاخیر بیفتند اما سئوال بعدی این است که تا چه زمانی قرار است امنیت تاسیسات نفتی سعودیها تحت خطر باشد و این خطر چه زمانی از سر آنها کم شود.
در هر صورت اگر این اتفاقات باز هم تکرار شود در آن صورت است که سعودیها باید عطای برنامه استقلال از نفت را به لقای آن ببخشند.
*اعتباری که بر باد رفته است
صرفنظر از تمام این موارد اعتبار آمریکا برای دفاع از متحدان خود مسالهای است که با تردید جدی مواجه شده است.
شاید آمریکاییها همچنان حضور نظامی خود را در منطقه خلیج فارس حفظ کرده باشند اما نشان دادهاند که دیگر حاضر به استفاده از این نیرو برای حفظ همپیمانان خود نیستند. استقلال انرژی آمریکا به دلیل توسعه شیل نفت آنچنان قوی و پایدار است که عملا حفظ امنیت انتقال انرژی از اولویتهای آنان خارج شده است.
این نکتهای است که ترامپ مرتبا به آن اشاره میکند. اتفاقا در شرایط فعلی وابستگی کشورهایی همچون هند و چین به نفت خلیج فارس بسیار بیشتر از کشورهای اروپایی و آمریکایی است.
منبع : فارس